Rockدیکشنری انگلیسی به فارسیسنگ، صخره، تکان، تخته سنگ، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، جنبش، تکان نوسانی دادن، جنباندن
گوی انگلهلغتنامه دهخداگوی انگله . [ اَ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) گوی انگل . تکمه و حلقه را گویند که بر گریبان پیراهن و غیره دوزند، چه گوی به معنی تکمه و انگله به معنی حلقه باشد که گ
قخزةلغتنامه دهخداقخزة. [ ق َ زَ ] (ع مص ) چیزی خشک را بر چیزی خشک زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قخر شود.
قدزنلغتنامه دهخداقدزن . [ ق َ زَ ] (اِ مرکب ) قدزننده . چاقوئی که معمولاً در قلمدان گذارندو سر قلم های نی را با آن قد زنند. چاقوی قلم تراش .
قزن قشلاقلغتنامه دهخداقزن قشلاق . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش کرج شهرستان تهران واقع در 13 هزارگزی جنوب باختر کرج و یکهزارگزی راه فرعی اشتهارد به کرج . موقع جغرافیایی آن جلگ
قطزنلغتنامه دهخداقطزن . [ ق َ زَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) مَقَطّة. (منتهی الارب ). معروف است ، و حقیقتاً این لفظ بر کاتب صادق می آید یا بر کار دیگر، چون بر مقط اطلاق کنند مجاز است