rovesدیکشنری انگلیسی به فارسیروف ها، راهزنی دریایی کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، اواره شدن، گردش کردن، ول گردیدن
ropesدیکشنری انگلیسی به فارسیطناب ها، طناب، ریسمان، رسن، ریسمان بادبان کشی، با طناب بستن، بشکل طناب درامدن