قحوطلغتنامه دهخداقحوط. [ ق ُ ] (ع مص ) خشک گردیدن سال و بازایستادن باران و تری از هوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شارش کوئتCouette flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش حاصل از تنش برشی ناشی از حرکت نسبی یک دیوار نسبت به دیوار دیگر
کد احراز اصالت پیام چکیدهبنیادhash-based message authentication code, keyed-hash- based message authentication codeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کد احراز اصالت پیام (کاپ) با استفاده از یک کلید رمزنگاشتی و یک تابع چکیدهساز اختـ . کاپ چکیدهبنیادHMAC متـ . کد اصالتسنجی پیام چکیدهبنیاد
کهودلغتنامه دهخداکهود. [ ک َ ] (ع ص ) اتان کهودالیدین ؛ خر ماده ٔ شتاب رو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
قعودلغتنامه دهخداقعود. [ ق َ ] (اِخ ) صلیب ، و آن نام چهار ستاره است پشت نسر طائر. (یادداشت مؤلف ).
بازایستادنلغتنامه دهخدابازایستادن . [دَ ] (مص مرکب ) ایستادن . متوقف بودن . فروایستادن . در مقابل نشستن : گفت ناچار اینجا شحنه ای باید گماشت ، کدام کس را گماریم ... که هر کس که [ در اینجا ] بازایستد بکراهیت بازایستد. (تاریخ بیهقی ). - بازایستادن از</span
مقحوطلغتنامه دهخدامقحوط. [ م َ ] (ع ص ) قحطزده و گرفتارقحط و خشکسالی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).