قحدملغتنامه دهخداقحدم . [ ] (اِخ ) مکنی به ابوبشر یکی از راویان است که درباره ٔ عمربن عبدالعزیز روایتی از او نقل شده است . رجوع شود به سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص 126.
قحدملغتنامه دهخداقحدم . [ ق ُ دُ ] (اِخ ) ابن ابی سلیمان شاگرد صالح کاتب و یکی از مترجمان و نویسندگان است که به سال 78 هَ . ق . به امر حجاج بن یوسف ثقفی مأمور شد که دیوان های ک
قادمتانلغتنامه دهخداقادمتان . [ دِ م َ ] (ع اِ) (تثنیه ٔ قادمه ) دو پستان پیشین مادگان . (منتهی الارب ).
قدم (گام)گویش اصفهانی تکیه ای: qedem طاری: qeyam طامه ای: qedam طرقی: qeyam کشه ای: qedam نطنزی: qedem
خدیجلغتنامه دهخداخدیج . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) نام خادم هشام بن عبدالملک است . چون هشام یوسف بن عمر را از تعذیب خالد قشیری منع کرد، یوسف بن عمر از این امر سخت برآمد و کاتب خود را بنا
صالحلغتنامه دهخداصالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان ، مکنی به ابی الولید. صاحب کتاب الوزراء و الکُتّاب آرد که : صالح کاتب حجاج بن یوسف بود و زاذانفروخ دیوان فارسی را بعهده داش
قادمتانلغتنامه دهخداقادمتان . [ دِ م َ ] (ع اِ) (تثنیه ٔ قادمه ) دو پستان پیشین مادگان . (منتهی الارب ).