کجللغتنامه دهخداکجل . [ ک َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. کوهستانی و معتدل . دارای 587 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کجیللغتنامه دهخداکجیل . [ ک َ ] (اِخ ) نام محله ای است قدیمی از محلات شهر تبریز. (آنندراج ) : تبریز مرا راحت جان خواهد بودپیوسته مرا ورد زبان خواهد بودتا درنکشم آب چرندآب و کجیل سرخاب ز چشم من روان خواهد بود .کمال الدین مسعود خجندی
کزللغتنامه دهخداکزل . [ ک ُ زَ ] (اِ) بن خوشه ها و کاههای خشن و درشت ناکوفته ٔ باقی مانده در خرمن . (یادداشت مؤلف ). کُرچَل (در تداول دهقانان اطراف بروجرد).