معنی قثی-زاثثنثی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

قثی

لغت‌نامه دهخدا

قثی . [ ق َث ْی ْ ] (ع مص ) گرد کردن مال و جز آن . || خیار خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قثو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قثو شود

قسی القلب

فرهنگ سره

سنگدل

قوی

فرهنگ سره

نیرومند، زورمند

قَلیْ

گویش گنابادی

در گویش گنابادی یعنی قالی ، نهلین

قری

گویش مازنی

۱نوعی کوزه ۲قوری

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

red

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سرخ، کمونیست، قرمز، قزل، انقلابی، برنگ خون

red shift

فرهنگ لغات علمی

انتقال به سرخ

red(blue shift)

فرهنگ لغات علمی

قرمز‏(آبی)گرایی

red water

دیکشنری انگلیسی به فارسی

آب قرمز

red clover

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شبدر قرمز، شبدرچمنی

جست‌وجوی متن

قثی

لغت‌نامه دهخدا

قثی . [ ق َث ْی ْ ] (ع مص ) گرد کردن مال و جز آن . || خیار خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قثو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قثو شود

زورمند و پهلوان

فرهنگ گنجواژه

قوی.

سالار و سرپنجه

فرهنگ گنجواژه

قوی، مسلط.

امنیه

گویش مازنی

قوی – درشت

جاندار ته

گویش مازنی

قوی و درشت اندام – قوی تر