قثرةلغتنامه دهخداقثرة. [ ق َ رَ ] (ع اِ) رخت خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قماش البیت . (اقرب الموارد).
reviewدیکشنری انگلیسی به فارسیمرور، خلاصه، تجدید نظر، مجله، بازدید، نشریه، رژه، عقیده، مرور کردن، دوره کردن، سان دیدن، بازدید کردن، انتقاد کردن، مقالات انتقادی نوشتن
قثرةلغتنامه دهخداقثرة. [ ق َ رَ ] (ع اِ) رخت خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قماش البیت . (اقرب الموارد).
قثیرهلغتنامه دهخداقثیره . [ ق ُ ث َ رَ ] (ع اِمصغر) مصغر قثرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رخت خانه ٔ کوچک .
رختلغتنامه دهخدارخت . [ رَ ] (اِ) اسباب و متاع خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ سروری ). گرانبهای از اسباب