8651 مدخل
ني , نيشکر , چوب دستي , عصا , باعصازدن , باچوب زدن
عنف , هدوء
قصبة
تصاحببهزور، تصرفعدوانی، تغلب، زورستانی، زورگیری
۱. نای، نی ۲. نیشکر ۳. پرند، حریر
پیش بینی کردن
درنگ کردن
در خور نگرش، چشمگیر
دست یافتن
گفتنی است
شکست
ضریب شکست
قابل التیام؛ خوبشدنی.
قابل.
قاب – بیجول
قابل استفاده بودن – مفید بودن
قابل استفاده – مفید