قتورلغتنامه دهخداقتور. [ ق َ ] (ع ص ) نفقه تنگ کننده بر عیال .(منتهی الارب ). بخیل . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ).
قطورلغتنامه دهخداقطور. [ ] (اِخ ) (کوه ...) در رشته ای قرار دارد که از منتهاالیه شمال غربی آذربایجان یعنی از قله ٔ آرارات صغیر شروع شده و در امتداد حدود غربی ایران از شمال غربی
قطورلغتنامه دهخداقطور. [ ] (اِخ ) یکی از بلوکات شاپور است . شاپور دارای هفت بلوک ، 132 قریه ، 165 فرسنگ مربع مساحت ، 3000 خانوار به طور تقریب و 17000 تن جمعیت است . (جغرافیای تا
قَتُوراًفرهنگ واژگان قرآنبخيلي که بخل را به نهايت رسانده باشد - دبي نهايت بخيل(کلمه : قتر ، به معناي تنگي است ، و قتور مبالغه در همان معنا است )
قَتُوراًفرهنگ واژگان قرآنبخيلي که بخل را به نهايت رسانده باشد - دبي نهايت بخيل(کلمه : قتر ، به معناي تنگي است ، و قتور مبالغه در همان معنا است )
بخیللغتنامه دهخدابخیل . [ ب َ ] (ع ص ) زفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قتور. شحیح . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (ناظم الاطباء). ضنین . (مجمل
قترلغتنامه دهخداقتر. [ ق َ ] (ع مص ) تنگ کردن نفقه را برعیال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔجرجانی ) (اقرب الموارد): قتر قتراً و قتوراً؛ تنگ کرد نفقه را بر عیال . (
آق چایلغتنامه دهخداآق چای . (اِخ ) سفیدرود. و آن دارای دوشعبه است ، یکی موسوم به قتورچای که از خوی گذرد و دیگری رود مرند که در جنوب ماری کند به قتورچای پیونددو در ماریکند شعبه ٔ ا
ارسلغتنامه دهخداارس . [ اَ رَ ] (اِخ ) (رود...) آب ارس از جنوب بشمال میرود و از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیرد و بولایت ارمن و آذربایجان و اران میگذرد و به آب کُروقراسو ض