قتاملغتنامه دهخداقتام .[ ق َ ] (ع اِ) گرد و غبار. (آنندراج ). || گرد و غبار سیاه . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گویند: ارتفع القتام حتی خفیت الاعلام . || سیاهی . || تاریکی . (
قطاملغتنامه دهخداقطام . [ ق َ ] (ع اِ) گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || باز، یا گوشت آن . (اقرب الموارد).
قطاملغتنامه دهخداقطام . [ ق َم ِ ] (اِخ ) نام زنی است ، و مبنی بر کسر است نزد اهل حجاز و معرب غیرمنصرف نزد اهل نجد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عوام او را قُطّامه میگویند. در
قتانلغتنامه دهخداقتان .[ ق َ / ق ُ ] (ع اِ) گرد و غبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). قتام . رجوع به قتام شود.
غبارلغتنامه دهخداغبار. [ غ ُ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ). رَنْد. (لغت محلی شوشتر). تم . مؤلف آنندراج آرد: بمعنی گرد، و مهتاب از تشبیهات اوست و بالفظ ریختن و زدن و نشستن و خواس