قتاتلغتنامه دهخداقتات . [ ق َت ْ تا ] (اِخ ) ابویحیی عبدالرحمان بن دینار از محدثان است . گویند: وی کوفی است . از مجاهد روایت کند و از او ثوری روایت دارد. بعضی از کوفیان لغزش های
قتاتلغتنامه دهخداقتات . [ ق َت ْ تا ] (اِخ ) محمدبن جعفربن حبیب بن اذهر مکنی به ابوعمر از محدثان است . وی از ابونعیم فضل بن دکین و احمدبن یونس و متحاب بن حرب و عبدالحمیدبن صالح
قتاتلغتنامه دهخداقتات . [ ق َت ْ تا ] (ع ص ) رجل ٌ قَتّات ؛ مرد سخن چین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). در حدیث است : لایدخل الجنة قتات ؛ ای نمام . (منتهی الارب ) (آ
غطاطلغتنامه دهخداغطاط. [ غ ُ ] (ع اِ) اول پگاه ، یا پس مانده ٔ سیاهی شب . (منتهی الارب ). اول صبح یا بقیه ای از تاریکی شب . (از اقرب الموارد). بام . (مهذب الاسماء). || تاریکی سح
غطاطلغتنامه دهخداغطاط. [ غ َ ] (ع اِ) مرغ سنگخوار، یا نوعی از آن که پشت و شکمش تیره رنگ و شکم بازویش سیاه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از سنگخوار. (صراح ). قطا، و گفته
غطاطلغتنامه دهخداغطاط. [ غ ِ ] (ع مص ) به معنی مُغاطَّة. (منتهی الارب ). در فرهنگهای تاج العروس و اقرب الموارد و قطر المحیط و شرح قاموس به فارسی و المنجد غطاط مصدر باب مفاعله و
غطاطلغتنامه دهخداغطاط. [ غ ُ ] (اِخ ) جایی است . کمیت بن ثعلبة جد کمیت بن معروف گوید : فمن مبلغ علیا معد وطیئاًو کندة من اصغی لها و تسمعایمانیهم من حل بحران منهم و من حل اکناف ا
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) قتات کوفی مکنی به ابی یحیی محدث است و نام او را مسلم ، عبدالرحمن ، یزید و زبان نیز گفته اند. (از تهذیب التهذیب ، زاذان و ابویحیی ).
نماملغتنامه دهخدانمام . [ ن َم ْ ما ] (ع ص ) سخن چین . (منتهی الارب )(آنندراج ) (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). غماز. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). کسی که