قبچورفرهنگ انتشارات معین(قُ) [ مغ . ] (اِ.) = قیچور. قوبجور: 1 - مالیات ، باج . 2 - مالیات متعلق به مواشی و حیوانات .
قبتورلغتنامه دهخداقبتور. [ ق َ ] (اِخ ) قبطور. جزیره ای است به مغرب . از آنجا است خطیب آن ،سعیدبن محمد انصاری . (منتهی الارب ). جزیره ای است در اسپانیا شهری است از شهرهای اندلس ر
قبثورلغتنامه دهخداقبثور. [ ق َ ] (اِخ ) سعیدبن محمدبن شعیب بن احمدبن نصراﷲ انصاری ادیب . خطیب جزیره ٔ قبثور و جز آن مکنی به ابوعثمان .وی از ابوالحسن انطاکی مقری و ابوزکریای عائذی
یاسامهفرهنگ انتشارات معین(مِ) (اِ.) مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول می شد.
قوبجورلغتنامه دهخداقوبجور. [ ق ُ ] (مغولی ، اِ) قپجور. قبچور. قفچور. مالیات . باج . || مالیات متعلق به مواشی و حیوانات . (فرهنگ فارسی معین ).
قبتورلغتنامه دهخداقبتور. [ ق َ ] (اِخ ) قبطور. جزیره ای است به مغرب . از آنجا است خطیب آن ،سعیدبن محمد انصاری . (منتهی الارب ). جزیره ای است در اسپانیا شهری است از شهرهای اندلس ر
قبثورلغتنامه دهخداقبثور. [ ق َ ] (اِخ ) سعیدبن محمدبن شعیب بن احمدبن نصراﷲ انصاری ادیب . خطیب جزیره ٔ قبثور و جز آن مکنی به ابوعثمان .وی از ابوالحسن انطاکی مقری و ابوزکریای عائذی