قبطیلغتنامه دهخداقبطی . [ ق ِ طی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قبط و آن دودمانی بوده اند در مصر قدیم . (سمعانی ). رجوع به قبط شود.
قبطیلغتنامه دهخداقبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) ابورافع. مولای رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم . در نام او اختلاف است . گویند اسلم یا هرمز یا ابراهیم یا ثابت بوده است . (سمعانی ).
قبطیلغتنامه دهخداقبطی . [ ق ِ طی ی ] (اِخ ) زیادبن عبیداﷲ حمیری از محدثان است . وی از رویفعبن ثابت روایت دارد. (سمعانی ).
قبطیةلغتنامه دهخداقبطیة. [ ق ِ طی ی َ ] (اِخ ) (ماریه ٔ...) دختر شمعون مادر ابراهیم سریه ٔ آن حضرت صلی اﷲ علیه و سلم است . (منتهی الارب ).
قبطیةلغتنامه دهخداقبطیة. [ ق ُ / ق ِ طی ی َ ] (ص نسبی ) (ثیاب ...) جامه ٔ کتان سپید منسوب به قبط. و ضم آن بر خلاف قیاس است . ج ، قَباطی و قَبّاطی . (منتهی الارب ).
قبطیةلغتنامه دهخداقبطیة. [ ق ُ طی ی َ ] (اِخ ) (اللغة...) لغت قدیمی مصر است که در عهد خاندان فرعون رواج داشت و آن شاخه ای از لغت های حامی است که زبان یونانی پس از فتح اسکندر جای
قبطیانواژهنامه آزادقِبطی نام مردمی از تیره آفریقایی-آسیایی است که بومی مصراند و زبان و فرهنگ پرباری داشته اند. با تازش عربها بیشتر در میان عربها حل شدند. بازماندگانشان امروزه گروه
قبطیانواژهنامه آزادقِبطی نام مردمی از تیره آفریقایی-آسیایی است که بومی مصراند و زبان و فرهنگ پرباری داشته اند. با تازش عربها بیشتر در میان عربها حل شدند. بازماندگانشان امروزه گروه
قبطیةلغتنامه دهخداقبطیة. [ ق ُ طی ی َ ] (اِخ ) (اللغة...) لغت قدیمی مصر است که در عهد خاندان فرعون رواج داشت و آن شاخه ای از لغت های حامی است که زبان یونانی پس از فتح اسکندر جای
قبطیةلغتنامه دهخداقبطیة. [ ق ِ طی ی َ ] (اِخ ) (ماریه ٔ...) دختر شمعون مادر ابراهیم سریه ٔ آن حضرت صلی اﷲ علیه و سلم است . (منتهی الارب ).
قبطیةلغتنامه دهخداقبطیة. [ ق ُ / ق ِ طی ی َ ] (ص نسبی ) (ثیاب ...) جامه ٔ کتان سپید منسوب به قبط. و ضم آن بر خلاف قیاس است . ج ، قَباطی و قَبّاطی . (منتهی الارب ).