قبرةدیکشنری عربی به فارسیخوشي , شوخي , روش زندگي , چکاوک وگونه هاي مشابه ان , قزلا خ , چکاوک شکار کردن , شوخي کردن , از روي مانع باپرش اسب جهيدن , دست انداختن , چکاوک , غزلا غ , تفريح و
رمعلغتنامه دهخدارمع. [ رَ م ِ] (ع ص ) آنکه بینی او از غضب یا تکبر بجنبد و گویند: «جأنا فلان رَمِعاً قبراه »؛ فلانی پیش ما آمد در حالی که بینی او از خشم می جنبید. (از اقرب المو