قایینلغتنامه دهخداقایین . (اِخ ) قابیل . برادر هابیل . پسر آدم . (آنندراج ). درکتاب تورات به این نام و در قرآن مجید به نام قابیل آمده است . (الموسوعةالعربیة). رجوع به قابیل شود.
قارینجهلغتنامه دهخداقارینجه . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاجی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 17500گزی جنوب خاوری مهاباد و 22000گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب واقع است . م
قاینیلغتنامه دهخداقاینی . [ ی ِ نی ی ] (اِخ ) محمدبن محمدبن ابراهیم ، در اصطلاح رجالی ملقب است به قایینی . (ریحانة الادب ج 3 ص 278). رجوع به محمد... شود.
قاینلغتنامه دهخداقاین . [ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان بیرجند. سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان قرار دارد. جلگه ، گرمسیر. سکنه ٔ آن 5007 تن میباشد. یازده قنات این دهکده را
قارینجهلغتنامه دهخداقارینجه . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاجی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 17500گزی جنوب خاوری مهاباد و 22000گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب واقع است . م