قایللغتنامه دهخداقایل . [ ی ِ ] (ع ص ) قائل . نعت فاعلی از قول . گوینده . (آنندراج ). ج ِ قُوَّل و قُیَّل . (آنندراج بنقل از منتهی الارب ). رجوع به قائل شود. || قیلوله کننده . (
قعیللغتنامه دهخداقعیل . [ ق َ ] (معرب ، اِ) مصحف قعبل است ، و آن نام نباتی است که سقراطون نیز خوانده میشود. رجوع به قعبل شود.
ارزنی داشتنواژهنامه آزادچیری یا کسی که مهم است. مثلا من برای ماشین ارزنی دارم. ارزش قایل شدن چیری یا کسی که مهم است. مثلا من برای ماشین ارزنی دارم. ارزش قایل شدن