همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

قاپی

دیکشنری

cubic, cubical

جست‌وجوی دقیق

قاپی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cubic, cubical

قاپی

لغت‌نامه دهخدا

قاپی . (ترکی ، اِ) دروازه . (غیاث ) (آنندراج ). قاپو.

قاپی

فرهنگ انتشارات معین

[ تر. ] (اِ.) = قاپو. قپو: دروازه ، در بزرگ .

جست‌وجوی مشابه

قاپی قلی

لغت‌نامه دهخدا

قاپی قلی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان در چهل هزارگزی جنوب خوری ده شیخ و شش هزارگزی قلعه ٔ میرآباد واقع، زمین آن کوهست

قاپیده

لغت‌نامه دهخدا

قاپیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از قاپیدن . ربوده .

قاپیدن

دیکشنری فارسی به عربی

استول عليه , امسک , خطف , غراب , فحم , قرصة , مسکة , مسمار

قاپید

دیکشنری فارسی به عربی

اِخْتَطَفَ

قاپیدن

فرهنگ مترادف و متضاد

بهچنگآوردن، چنگزدن، ربودن، قاپزدن

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

Rhode Islander

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رود آیلندر

rhodamine

فرهنگ لغات علمی

ردامین

rhodamine-6g

فرهنگ لغات علمی

رودامین-6جی

rhodochrosite

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رودوکروسیت

rhodes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رودز

جست‌وجوی متن

قاپی قلی

لغت‌نامه دهخدا

قاپی قلی . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان در چهل هزارگزی جنوب خوری ده شیخ و شش هزارگزی قلعه ٔ میرآباد واقع، زمین آن کوهست

قاپ بی‏نام

anonymous FTP

واژه‌های مصوب فرهنگستان

قاپی عمومی که امکان دسترسی به آن برای همگان یکسان باشد

قاپیده

لغت‌نامه دهخدا

قاپیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از قاپیدن . ربوده .

قپنیدن

گویش بختیاری

قاپیدن.

چَپالَه(چَپالِی)

گویش دزفولی

قاپیدن