قانقاریافرهنگ انتشارات معین(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت ، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله یا استخوان پیدا شود و آن را سیاه و فاسد کند.
قانقاریافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمرگ قسمتی از عضو بدن به سبب نرسیدن خون، ضربه، عفونت، یا سرمازدگی که بر اثر آن عضو چروکیده و سیاه شود.
زاج سفیدلغتنامه دهخدازاج سفید. [ ج ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) 24H2O , 4Al2(SO) , SO4K2 در حقیقت سولفات مضاعف پتاسیم و آلومینیم است .زاج پتاسیم یا زاج معمولی بشکل بلورهای شفاف ب
gangrenesدیکشنری انگلیسی به فارسیgangrenes، قانقاریا، خوره، ولگرد، فساد عضو بر اثر نرسیدنخون، فاسد شدن، قانقاریا بوجود امدن، تباه کردن