قانتلغتنامه دهخداقانت . [ ] (اِخ ) یکی از سیزده اقلیمی است که در حوالی قرطبه است . (الحلل السندسیه چ 1 ج 1 ص 268). و مراد از اقلیم روستا (روستاق ) است . (حلل السندسیه ج 1 ص 268)
قانتلغتنامه دهخداقانت . [ ن ِ ] (ع ص ) فرمانبردار. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). فرمان برنده . (آنندراج ). || دعاخواننده در نماز. (آنندراج ) : پیش تو آن سنگریزه ساکت است پیش اح
قَانِتٌفرهنگ واژگان قرآنمطيع و فرمانبردار- عبادتگر(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قَانِتَاتٍفرهنگ واژگان قرآنزنان مطيع و فرمانبردار- زنان عبادتگر(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قَانِتُونَفرهنگ واژگان قرآنمطيعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قَانِتِينَفرهنگ واژگان قرآنمطيعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قانتةلغتنامه دهخداقانتة. [ ن ِ ت َ ] (ع ص ) تأنیث قانت .زن فرمانبردار. (ناظم الاطباء). رجوع به قانت شود.
قَانِتٌفرهنگ واژگان قرآنمطيع و فرمانبردار- عبادتگر(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قَانِتَاتٍفرهنگ واژگان قرآنزنان مطيع و فرمانبردار- زنان عبادتگر(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قَانِتُونَفرهنگ واژگان قرآنمطيعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قَانِتِينَفرهنگ واژگان قرآنمطيعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد )
قانتةلغتنامه دهخداقانتة. [ ن ِ ت َ ] (ع ص ) تأنیث قانت .زن فرمانبردار. (ناظم الاطباء). رجوع به قانت شود.