لغتنامه دهخدا
کاکا. (اِ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیرازیان کاکا سیاه گویند. (آنندراج ). || مرد حبشی . مرد زنگی . || بنده ٔ حبشی نرینه . || شاید از کلمه ٔ کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانه ٔ خطاب باشد. || بمزاح ، یک