غاغلغتنامه دهخداغاغ . (اِ) نانی است روغنی که خشک می کنند (در تداول خراسان ) کاک هم در قدیم می گفته اند و در منتهی الارب بسیار این کلمه آورده شده است . در تداول امروز تهران بنوع
قاق شدنلغتنامه دهخداقاق شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب افتادن اسب در مسابقه . || باختن در بازی . || بخطا رفتن تیر : شوخ کماندار من شهره ٔ آفاق شداز قدراندازیش تیر قضا قاق شد.محمد
قاق شدنفرهنگ انتشارات معین(شُ دَ) [ تر - فا. ] (مص ل .) 1 - عقب افتادن اسب در مسابقه . 2 - باختن در بازی . 3 - به خطا رفتن تیر.
قاق شدنلغتنامه دهخداقاق شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقب افتادن اسب در مسابقه . || باختن در بازی . || بخطا رفتن تیر : شوخ کماندار من شهره ٔ آفاق شداز قدراندازیش تیر قضا قاق شد.محمد