قاطنلغتنامه دهخداقاطن . [ طِ ] (ع ص ) مقیم . (غیاث ) (مهذب الاسماء). اقامت کننده . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). باشنده . متوطن . (ناظم الاطباء). || خادم . ج ، قُطّان و قطین و ق
قاطن الدنیالغتنامه دهخداقاطن الدنیا. [ طِ نُدْ دُن ْ ] (ع ص مرکب ) باشنده در دنیا. باشنده در این عالم . مردم . (ناظم الاطباء).
قاطنةلغتنامه دهخداقاطنة. [ ن َ ] (اِخ ) شهری در جلیل که عیسی نخستین معجزه ٔ خویش مبنی بر تبدیل آب به شراب را در آنجا انجام داده : چون آب را شراب کرد در قاطنه ٔ جلیل ، و در سیم رو
قاطن الدنیالغتنامه دهخداقاطن الدنیا. [ طِ نُدْ دُن ْ ] (ع ص مرکب ) باشنده در دنیا. باشنده در این عالم . مردم . (ناظم الاطباء).
قاطنةلغتنامه دهخداقاطنة. [ ن َ ] (اِخ ) شهری در جلیل که عیسی نخستین معجزه ٔ خویش مبنی بر تبدیل آب به شراب را در آنجا انجام داده : چون آب را شراب کرد در قاطنه ٔ جلیل ، و در سیم رو