قاضی مشهدیلغتنامه دهخداقاضی مشهدی . [ ی ِ م َ هََ ] (اِخ ) (مولانا... عبدالوهاب ) مردی دانشمند و ذوفنون بود و قاضی شهر مشهد، و در فن انشاء نظیر نداشت . و در کتابة قلعه ٔ عماد آیه ٔ «ا
قاضیفرهنگ انتشارات معین[ ع . ] (اِفا.) داور و حکم کننده . ؛تنها به ~ رفتن کنایه از: به سخن و عقیدة مخالف توجه نکردن .
قاضیلغتنامه دهخداقاضی . (ع ص ) قاض . نعت فاعلی از قضاء. داور. (فرهنگ نظام ). حکم کننده . (آنندراج ). حَکَم . فقیهی که مرافعات را موافق قوانین کلی شرع فیصله میکند. (فرهنگ نظام ).
ابوالعباسلغتنامه دهخداابوالعباس . [ اَ بُل ْع َب ْ با ] (اِخ ) مشهدی . صاحب حبیب السیر گوید: در ماه محرم 493 هَ . ق . قاضی عبداﷲ اصفهانی باهتمام ابوالعباس مشهدی به عالم ابدی انتقال ک
اختیارالدینلغتنامه دهخدااختیارالدین . [ اِ رُدْ دی ] (اِخ ) حسن تربتی (قاضی ...). از قضاة و اکابر رجال مائه ٔ نهم و اوائل مائه ٔ دهم هجری است و با سیف الدین احمد تفتازانی و امیر نظام ا
قبرالنذورلغتنامه دهخداقبرالنذور. [ ق َ رُن ْ ن ُ ] (اِخ ) مشهدی است بیرون شهر بغداد که از سور شهر نیم میل فاصله دارد. آنجا زیارتگاه و محل نذورات است . تنوخی گوید: با عضدالدوله همراه
کاتب السلطانلغتنامه دهخداکاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) میرعلی هروی مشهدی . عباس اقبال آشتیانی در مجله ٔ یادگار نویسد: به تصدیق خبرگان فن یکی از بزرگترین استادان خط نستعلیق میر
عمادالدین طوسیلغتنامه دهخداعمادالدین طوسی . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) فضل اﷲبن علأالدین طوسی مشهدی ، ملقب به عمادالدین . از عرفای عهد شاه اسماعیل صفوی . وی از مریدان حاج محمد خبوشانی ،