قاشقابلاغلغتنامه دهخداقاشقابلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. در 9هزارگزی جنوب باختری سیه چشمه و 4هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو خزرلی به
قاشقایلغتنامه دهخداقاشقای . (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آبادشهرستان تبریز. در 43هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 4هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز و در جلگه واقع و معتدل است
قاشقابلاغلغتنامه دهخداقاشقابلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. در 9هزارگزی جنوب باختری سیه چشمه و 4هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو خزرلی به
قاشقایلغتنامه دهخداقاشقای . (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آبادشهرستان تبریز. در 43هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 4هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز و در جلگه واقع و معتدل است
منحنی اُفت اکسیژنoxygen sag curveواژههای مصوب فرهنگستانمنحنی قاشقشکلی که کمبود اکسیژن محلول را در آب پذیرنده در پاییندست محل ورود آلودگی نشان میدهد
کرچ کرچلغتنامه دهخداکرچ کرچ . [ ک َ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) قطعه قطعه . کرج کرج . قاش قاش . تکه تکه . (فرهنگ فارسی معین ) : به تیغ اگر بکند کرچ کرچ پهلویم بسان خربزه ٔ نرم دل خموش
دست دسیلغتنامه دهخدادست دسی . [ دَ دَ ] (ص نسبی ) در تداول ، سرسری . سطحی . || بیهوده . بی جهت . دستی دستی . رجوع به دستی دستی شود. || (حامص مرکب ) دس دسی . خطابی کودکان نوپا و تاز