قاذوراتلغتنامه دهخداقاذورات . (ع اِ) ج ِ قاذورة. || پلیدیها ونجاستها (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناپاکیها. (ناظم الاطباء) : امیر ناصرالدین بفرمود تا بعضی از قاذورات در آن چشمه انداخ
مأزوراتلغتنامه دهخدامأزورات . [ م َءْ ] (ع ص ، اِ) این کلمه که در حدیث «ارجعن مأجورات غیر مأزورات » آمده ، ج ِ موزورة مؤنث موزور است و به مناسبت مأجورات ، مأزورات گفته اند و
قَاصِرَاتُفرهنگ واژگان قرآنکوتاه کننده ها (عبارت "قَاصِرَاتُ ﭐلطَّرْفِ "کنايه است ازهمسراني که به شوهران خود راضي و قانعند ، و چشم به ديگري ندارند يا همسراني پر ناز و کرشمه)
رکن الدینلغتنامه دهخدارکن الدین .[ رُ نُدْ دی ] (اِخ ) مسعودبن محمد امامزاده . متوفای 617 هَ . ق . از دانشمندان و مدرسان و گویندگان نامی بخارا واستاد محمد عوفی صاحب جوامع الحکایات و
قاذوراتلغتنامه دهخداقاذورات . (ع اِ) ج ِ قاذورة. || پلیدیها ونجاستها (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناپاکیها. (ناظم الاطباء) : امیر ناصرالدین بفرمود تا بعضی از قاذورات در آن چشمه انداخ
تناول کردنلغتنامه دهخداتناول کردن . [ ت َ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوردن و نوشیدن : هرکس از این قاذورات تناول کردی برجای بیفتادی و جان بدادی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 326). جوا
بادخوانیلغتنامه دهخدابادخوانی . [ خوا /خا ] (اِخ ) چشمه ای است که در یکی از ده های دامغان بود که نام آن ده هوا بود و اگر لته ٔ زن حایض و امثال آن از قاذورات در آن چشمه بیفکنند باد س
مستفرغلغتنامه دهخدامستفرغ . [ م ُ ت َ رَ ] (ع اِ) جای خالی کردن چیزها : مهندس کارخانه ایجاد و ابداع چون نهال پلید او را مستفرغ فضالات قاذورات فساد و مستودع اخلاط... (جهانگشای جوین