قازالاقلغتنامه دهخداقازالاق .(ترکی ، اِ) طائری است خوش آواز خرد، مانند چندول . (سفرنامه ٔ شاه ایران از آنندراج ). چکاوک . (آنندراج ).
یملیکلغتنامه دهخدایملیک . [ ی ِ ] (ترکی ، اِ) اِآطریلال . قازایاقی . (یادداشت مؤلف ). غازایاقی . رجل الغرب . پای زاغان . رجوع به قازایاغی و غازایاقی و اآطریلال شود. || اسم ترکی