قار گلوسرخEgretta vinaceigulaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از حواصیلیان و راستۀ لکلکسانان با نوک باریک که پرهای جلوی گردنش قرمز است
قاردیکشنری عربی به فارسیقير معدني , قيرنفتي , قير طبيعي , برگ بو , درخت غار , برگ غار که نشان افتخاربوده است , بابرگ بويا برگ غاراراستن
قارلغتنامه دهخداقار. (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . در 7000 گزی جنوب خاور سنندج و 2000گزی خاور شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه . در دامنه واقع و هوای آن
قارلغتنامه دهخداقار. (ترکی ، اِ) برف . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : چشم این دائم سپید از اشک حسرت همچو قارروی آن دائم سیاه از آه محنت همچو قیر. انوری .تا چو قیر است و قار در ش
مریلغتنامه دهخدامری . [ م َ / م ِ ] (از ع ، اِ) مری ٔ. گلوسرخ . راه گذر طعام و آب به معده . گلوی سرخ . سرخ روده . سرخ نای . لوله ٔ طویلی است عضلانی غشایی که از حلق شروع می شود
انگورفرنگیانGrossulariaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از خاراشکنسانانِ درختچهای خاردار با میوههای سته که در ردهبندی کرونکوئیست 1988 در راستۀ گلسرخسانان قرار دارد
توتیانMoraceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از گلسرخسانانِ درختچهای یا درختی با گلآذین سنبلۀ فشرده و گلهای بدون گلبرگ و میوههای مجتمع که اغلب در مناطق گرمسیری میرویند و در ردهبندی کرونکوئیس
سنجدیانElaeagnaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از گلسرخسانانِ درختچهای یا درختی با برگهای متناوب علفی یا چرمی و گلهای منفرد و میوۀ معمولاً فندقه که گلبُنهای (hypanthium) گوشتی آن را احاطه میکن
چیالکلغتنامه دهخداچیالک . [ ل َ ] (اِ) توت فرنگی . چیلک . شاکله . چلم . در عربی آن را فروله و شُلیک خوانند. گیاهی از خانواده ٔ گلسرخیان و از تیره ٔ چیالک هاست و چند سال عمر میکند