قاری مزرعه سیلغتنامه دهخداقاری مزرعه سی . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر در 42هزارگزی شمال خیاو و 8هزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل . هوای آن کوهستانی
قاریلغتنامه دهخداقاری . (اِخ ) محمدبن محمدبن علی بن یوسف یا محمدبن محمدبن محمدبن محمدبن علی بن یوسف شافعی جزری دمشقی ، ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوالخیر و معروف به ابن جزری ع
پنبهلغتنامه دهخداپنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (ا) گیاهی که از الیاف غوزه ٔ آن ریسمان و پارچه کنند. کرشَف . کُرسُف . کرفُس . کرسوف . قضم . قطب . بِرَس ْ. قُطْن . قُطُن ّ. طُوط. قور
داسلغتنامه دهخداداس . (اِ) کاردی است چون کمان که بدان کشت دروند. آهنی نیم دایره یا بیشتر با دسته ٔ چوبین و دم تیز که گندم و جو و قصیل و جز آن بدان درو کنند.افزاری که بدان غله د
خنبلغتنامه دهخداخنب . [ خُمْب ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان . با 215 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و میوه است . شغل اهالی زراعت و قالی ب
سرگرفته پایینلغتنامه دهخداسرگرفته پایین .[ س َ گ ِ رِ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رازان بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. دارای 222 تن سکنه . آب آن از سراب سرگرفته . محصول آن غلات و لبنیات است
غرق آبادلغتنامه دهخداغرق آباد. [ غ َ ](اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه ، که در 12هزارگزی خاور نوبران واقع شده ، و محلی است کوهستانی و هوای آن سردسیر و