قامت کردنلغتنامه دهخداقامت کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مراد از آن قد قامت الصلوة گفتن است . قامت بستن : بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت در نماز آیند آنهائی که قامت میکنند.اوحدی
قامت کردنلغتنامه دهخداقامت کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مراد از آن قد قامت الصلوة گفتن است . قامت بستن : بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت در نماز آیند آنهائی که قامت میکنند.اوحدی
زيارةدیکشنری عربی به فارسیديدن کردن از , ملا قات کردن , زيارت کردن , عيادت کردن , سرکشي کردن , ديد و بازديد کردن , ملا قات , عيادت , بازديد , ديدار
شجعدیکشنری عربی به فارسیتشجيع کردن , جسور کردن , صاحب اختيار و قدرت کردن , قدرت دادن , اختيار دادن , وکالت دادن , تشويق کردن , دلگرم کردن , تشجيح کردن , تقويت کردن , پيش بردن , پروردن