نعيبدیکشنری عربی به فارسیقارقار(کلا غ) , قارقار کردن (مثل کلا غ) , دادزدن , فرياد زدن , جيغ کشيدن , هو کردن , بوق زدن , صداي جغد , (اسکاتلند وشمال انگليس) فرياد اعتراض و بي صبري مثل عجب
قارقالغتنامه دهخداقارقا. (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . در 23هزارگزی شمال باختری قره آغاج و نه هزارگزی جنوب شوسه مراغه به میانه . زمین آن کوهستانی
قارقابازارلغتنامه دهخداقارقابازار. (اِخ ) قریه ای است در 662000گزی تهران که میان دانالو و خانسیران واقع است . در آنجا ایستگاه راه آهن میباشد.
قارقابازارلغتنامه دهخداقارقابازار.(اِخ ) نام محلی است کنار راه تبریز و مراغه که میان شیرامین و تازه کند و در 82000گزی تبریز واقع است .
قارقارلغتنامه دهخداقارقار. (اِ صوت ) نعب . نعیب . حکایت صوت کلاغ . آوای کلاغ . اسم آواز کلاغ . || (اِ) در زبان کودکان کلاغ .