لغتنامه دهخدا
قارب . [ رِ ] (ع ص ) در شب جوینده آب را. || شتر در شب قرب سیرکننده . ج ، قوارب . || (اِ) کشتی خرد که در جنب کشتی بزرگ دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کرجی . آن کشتی که ملاح از بهر خویش دارد. (مهذب الاسماء). زورق . قایق . || خداوند شتران . ج ، قوارب . قاربون . (منتهی الارب )