قادسیهلغتنامه دهخداقادسیه .[ دِ سی ی َ ] (اِخ ) جائی است که تا کوفه 15 فرسنگ وتا عذیب چهار میل فاصله دارد. طول آن شصت و نه درجه و عرض آن 31 درجه و 3 2 درجه است ، جنگ معروف قادسیه
قادسیهلغتنامه دهخداقادسیه . [ دِ سی ی َ ] (اِخ ) جنگ ...در سال چهاردهم هجری (635 م .) بین سپاه ایران و مسلمانان در سرزمین قادسیه اتفاق افتاد. در زمان خلافت عمر عده ای مأمور شدند
قادسیلغتنامه دهخداقادسی . [دِ سی ی ] (اِخ ) حسین بن احمدبن محمدبن حبیب ، مکنی به ابوعبداﷲ. از ابن مالک و ابن ماسی و ابوبکر معید و ابوالفضل زهری و جز ایشان روایت کند. ابن ماکولا گ
قادریهلغتنامه دهخداقادریه . [ دِ ری ی َ ] (اِخ ) نام یکی از طریقه های تصوف است که به نام عبدالقادر جیلانی (گیلانی ) تسمیه شده است . اساس این فرقه : عبدالقادر جیلانی (متوفی به سال
قادسیلغتنامه دهخداقادسی . [ دِ سی ی ] (اِخ ) رستم بن اسامه ، مکنی به ابونعمان . وی از ابوالاحوص و علی بن مسهر و ابوبکربن عباس و ابوخالد احمر و عماربن سیف و عیسی بن یونس روایت کند
قادسیلغتنامه دهخداقادسی . [ دِ سی ی ] (اِخ ) علی بن احمد قطان . از عبدالحمیدبن صالح روایت کرده و جعفربن محمدبن نصیر خلدی از او روایت کند. (سمعانی ).
قادسیلغتنامه دهخداقادسی . [ دِ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قادسیه . (الانساب سمعانی ). || (اِخ ) مخفف قادسیه : بزرگان که در قادسی با مننددرشتند و با تازیان دشمنند. فردوسی .که ای
قوادسلغتنامه دهخداقوادس . [ ق َ دِ ] (اِخ ) ج ِ قادسیه است . در شعر شعرای کوفه بهمین صورت آمده است . رجوع به معجم البلدان شود.
قادسیلغتنامه دهخداقادسی . [ دِ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قادسیه . (الانساب سمعانی ). || (اِخ ) مخفف قادسیه : بزرگان که در قادسی با مننددرشتند و با تازیان دشمنند. فردوسی .که ای
قرةلغتنامه دهخداقرة. [ ق ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است نزدیک قادسیه . عدی بن زید عبادی در اشعار خود از آن یاد کرده است . (معجم البلدان ).