قابةلغتنامه دهخداقابة. [ ب ب َ ] (ع اِ) تندر یا آواز آن و قطره ٔ باران . (منتهی الارب ): ما اصابتنا العام قابة. (مهذب الاسماء).
قاثاطیرلغتنامه دهخداقاثاطیر. (معرب ، اِ) لوله ای که از فلزی نرم کنند چون سرب و قلع و در قضیب فروبرند مداوای پاره ای بیماری ها را. میل اخراج بول . مِبْوَلَة. مسبار جراح . سُند. مأخ
قابةلغتنامه دهخداقابة. [ ب ب َ ] (ع اِ) تندر یا آواز آن و قطره ٔ باران . (منتهی الارب ): ما اصابتنا العام قابة. (مهذب الاسماء).
قاثاطیرلغتنامه دهخداقاثاطیر. (معرب ، اِ) لوله ای که از فلزی نرم کنند چون سرب و قلع و در قضیب فروبرند مداوای پاره ای بیماری ها را. میل اخراج بول . مِبْوَلَة. مسبار جراح . سُند. مأخ