قاتم الاعماقلغتنامه دهخداقاتم الاعماق . [ ت ِ مُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) مغبر النواحی . (منتهی الارب ). غبارآلوده اطراف و نواحی . (ناظم الاطباء).
قاتملغتنامه دهخداقاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) از قتم . سیاهگون . (منتهی الارب ). سیاه . (ناظم الاطباء). || یوم قاتم ؛ روزی گردآلود. (مهذب الاسماء). قاتن با نون نیز آمده . قاحم . (از من
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن العباس مکنی به ابوطاهر و معروف به ابن البرخشی و ملقب به موفق الدین . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 256) آرد که : او ا
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ظالم بن غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان . مکنی به ابولیلی . از فتاکان و دلیران مشهور عرب است در جاهلیت ، و در بزرگی و مناعت بدو مثل زنند
قاتملغتنامه دهخداقاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) از قتم . سیاهگون . (منتهی الارب ). سیاه . (ناظم الاطباء). || یوم قاتم ؛ روزی گردآلود. (مهذب الاسماء). قاتن با نون نیز آمده . قاحم . (از من
قاحملغتنامه دهخداقاحم . [ ح ِ ] (ع ص ) سخت سیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسود. (ناظم الاطباء). قاتم . قاتن .