قابیللغتنامه دهخداقابیل . (اِخ ) فرزند آدم و حوا و برادر هابیل است . در داستانهای دینی آمده است که هر نوبت حوا حامله میشد خداوند یک پسر و یک دختر به او کرامت میکرد و آدم به فرمان خدا دختر بطنی را با پسر بطن دیگر به ازدواج درمی آورد. چون قابیل با توأم خود اقلیما متولد شد و پس از وی هابیل با لب
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در <span class="hl" dir="l
قابیلان بیکلغتنامه دهخداقابیلان بیک . [ ] (اِخ ) از قورچیان سرکار سلاطین صفویه است . از اوست :درنگ چیست اگر با منت سر جنگ است بیا که شیشه ٔ ما نیز طالب سنگ است .(از آتشکده ٔ آذر با تعلیق جعفر شهیدی ص 20).
قایینلغتنامه دهخداقایین . (اِخ ) قابیل . برادر هابیل . پسر آدم . (آنندراج ). درکتاب تورات به این نام و در قرآن مجید به نام قابیل آمده است . (الموسوعةالعربیة). رجوع به قابیل شود.
قابللغتنامه دهخداقابل . [ ب ِ ] (اِخ ) قابیل . فرزند آدم که بر برادر خود هابیل رشک برده او را کشت . رجوع به قابیل شود.
لویزهلغتنامه دهخدالویزه . [ ل َ وی زَ ] (اِخ ) نام دختری که با هابیل از یک شکم بود چنانکه اقلیما با قابیل . (برهان ).
لیوزادلغتنامه دهخدالیوزاد. [ ] (اِخ ) نام دختر آدم . بنت آدم ، با هابیل در وجود آمد و او را با قابیل تزویج کردند. (حبیب السیر ج 1 ص 9).
قابیلان بیکلغتنامه دهخداقابیلان بیک . [ ] (اِخ ) از قورچیان سرکار سلاطین صفویه است . از اوست :درنگ چیست اگر با منت سر جنگ است بیا که شیشه ٔ ما نیز طالب سنگ است .(از آتشکده ٔ آذر با تعلیق جعفر شهیدی ص 20).
عقابیللغتنامه دهخداعقابیل . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُقبول و عُقبولَة. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || شدائد و سختی ها. (از اقرب الموارد). || باقی مانده از بقیه و پسین چیزها.(منتهی الارب ). بقایای بیماری و دشمنی و عشق . (از اقرب الموارد) : مرض بها [ امام فخرالدین محمدبن