قابوسلغتنامه دهخداقابوس . (اِخ ) ابن مصعب ، فرعون سوم از فراعنه ٔ مصر که پس از مرگ ریان بن ولید عموزاده ٔ او جلوس کرد. او هم زمان با یوسف صدیق و پادشاهی ستمکار و خودکام و خونخوار
قابوسلغتنامه دهخداقابوس . (اِخ ) ابن نعمان بن منذر. آنگاه که بنی یربوع بر سر منصب ردافت نافرمانی نعمان کردند وی فرزند خود قابوس و حسان بن منذر را با لشکری از مردم حیرة و دیگران ب
قابوسلغتنامه دهخداقابوس . (اِخ ) ابن وشمگیر ملقب به شمس المعالی و مکنی به ابی الحسن از سلسله ٔ آل زیار. وی به سال 367 هَ . ق . بجای برادر خود بیستون بن وشمگیر جلوس کرد در همین سا
قابوسلغتنامه دهخداقابوس . (اِخ ) ابن هند، از ملوک بنی لخم بود که پس از برادرش عمروبن منذر در حیره سلطنت یافت و چهارسال پادشاهی کرد و به دست یکی از افراد قبیله ٔ بنی یشکر کشته شد.
قابوسنامهلغتنامه دهخداقابوسنامه . [ م َ / م ِ ] (اِخ ) نام کتابی است در اخلاق تألیف عنصر المعالی کیکاوس بن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار و تألیف آن به سال 475 هَ . ق . است . این
قابوسیلغتنامه دهخداقابوسی . (اِخ ) منسوب به قابوس . احمدبن ابراهیم سهل ، مکنی به ابی شجاع . ابوالفضل محمدبن طاهر مقدسی گوید که از قابوسی پرسیدم درباره ٔ این لقب (قابوسی ) گفت من ا
گیتو قابوسلغتنامه دهخداگیتو قابوس . (اِخ ) نام یکی از سرداران هولاکوخان مغول بوده است . (تاریخ گزیده ص 541).
قابوسنامهلغتنامه دهخداقابوسنامه . [ م َ / م ِ ] (اِخ ) نام کتابی است در اخلاق تألیف عنصر المعالی کیکاوس بن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار و تألیف آن به سال 475 هَ . ق . است . این
قابوسیلغتنامه دهخداقابوسی . (اِخ ) منسوب به قابوس . احمدبن ابراهیم سهل ، مکنی به ابی شجاع . ابوالفضل محمدبن طاهر مقدسی گوید که از قابوسی پرسیدم درباره ٔ این لقب (قابوسی ) گفت من ا
گیتو قابوسلغتنامه دهخداگیتو قابوس . (اِخ ) نام یکی از سرداران هولاکوخان مغول بوده است . (تاریخ گزیده ص 541).
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن قابوس هزنی . واقدی ، در مغازی آرد که حارث و عم او وهب در هنگام جنگ احد گوسفندانی از آن خود را بمدینه آوردند و این شهر را خالی یا