کرایه کردنلغتنامه دهخداکرایه کردن . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به مزد گرفتن . (زمخشری ). به اجاره گرفتن . || ارزیدن . قابلیت داشتن . سزاوار بودن . (از یادداشت مؤلف ). لایق م
ابن غیاثلغتنامه دهخداابن غیاث . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) کمال الدین بن غیاث الفارسی . ظاهراً در اواسط قرن هشتم هجری . او را در مناقب خاندان قصائدی است و اشعار او مشهور است و مردم را بدو اع
مجاللغتنامه دهخدامجال . [ م َ ] (ع اِ) جولانگاه یعنی میدان . (منتهی الارب ). جای جولان کردن که میدان باشد. (غیاث ) (آنندراج ). موضع جولان . (از ذیل اقرب الموارد). جولانگاه و محل
غیبلغتنامه دهخداغیب . [ غ َ ] (ع مص ) غایب شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناپدید شدن . (منتهی الارب ). ناپدیدی . (مهذب الاسماء). دور شدن و جدا گردیدن از کسی . غَیبَ