قابلیت تکاثفلغتنامه دهخداقابلیت تکاثف . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ت َ ث ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابلیت تراکم . رجوع به قابلیت تراکم شود.
قابلیتفرهنگ مترادف و متضاد۱. استحقاق ۲. استطاعت، استعداد، اهلیت، سزاواری، شایستگی، لیاقت ۳. توان، عرضه، قوه، کفایت ۴. پذیرش، ۵. امکان ≠ فاعلیت
قابلیتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ability _, capability, capacity, competence, facility, faculty, flair, ship _
قابلیت تراکملغتنامه دهخداقابلیت تراکم . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ت َ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) قابلیت تکاثف . پذیرائی بهم فشردگی (اصطلاح فیزیک ). و آن خاصیت اجسامی است که بر اثر فشار حجم
قابلیتلغتنامه دهخداقابلیت . [ ب ِ لی ی َ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شایستگی . سزاواری . برازندگی . استحقاق . استعداد. لیاقت . (ناظم الاطباء) : داد حق را قابلیت شرط نیست . مولوی . || پذی
کفایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کفایت، بسندگی، کفاف، تکافو، اکتفا ضرورت مقدار درست، اندازۀ کافی، حد نصاب، حداقل موردنیاز، بس، بهاندازۀ ضروری نمرۀ قبولی بینیازی، خودکفایی،
متانلغتنامه دهخدامتان .[ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) گازی است بی بو و بی رنگ و قابل نفوذتر و سبکتر از هوا که اولین ترکیب سلسله ٔ هیدروکربورهای اشباع شده است . فرمولش CH4 میباشد تکاثفش
صفاقلغتنامه دهخداصفاق . [ ص ِ ] (ع اِ) پوست تنک زیر پوست که بر وی موی روید یا پوستی که روده ها را گرفته یا همه ٔ پوست شکم . (منتهی الارب ).پوستی که بر گرد روده ها و احشا باشد و