قابلیت اعتماد حملونقل عمومیtransit reliabilityواژههای مصوب فرهنگستانعملکرد واقعی حملونقل عمومی با توجه به برنامه که بر شاخصهایی مانند زمان انتظار و تمایل مسافر به استفادۀ دائم از خدمات و زمان کل سفر و سطح مسافرگیری تأثیر میگذ
قابل اعتماددیکشنری فارسی به انگلیسیauthentic, calculable, dependable, responsible, safe, straight, trustworthy, trusty, unfailing, unimpeachable
قابل اعتمادلغتنامه دهخداقابل اعتماد. [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ] (ص مرکب )قابل اطمینان . آنکه یا آنچه اعتماد کردن را بشاید.
dependabilitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیوابستگی ها، قابلیت اعتماد، قابلیت اعتماد و اطمینان، توکل پذیری
صفی قلی بیگلغتنامه دهخداصفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: ولد ملک سلطان جارچی باشی . ملک سلطان از رستاق اصفهان بود بوسیله ای ملازم شاه عباس ماضی شده ، رفته رفته بسبب