قابلةلغتنامه دهخداقابلة. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) قابله . نعت فاعلی مؤنث از قبول . پذیرنده . || زن شایسته . رجوع به قابل شود. || ماما. پیشدار. (زمخشری ). مام ناف . (منتهی الارب ). مام
قعبلةلغتنامه دهخداقعبلة. [ ق َ ب َ ل َ ] (ع اِمص ) به وزن و معنی قبعلة است .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قبعلة شود.