فیکارودلغتنامه دهخدافیکارود. (اِخ ) نام یکی از رودخانه های محلی مازندران . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 24 و 41 از ترجمه ٔ فارسی ).
فسارودلغتنامه دهخدافسارود. [ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های نه گانه ٔ بخش داراب شهرستان فسا که آب مشروب آن از رودخانه ٔ عکس رستم ، چشمه و قنات و محصول عمده اش غله ، پنبه ، حبو
فشارودلغتنامه دهخدافشارود. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گله زن شهرستان خمین ، دارای 198 تن سکنه . آب مشروب آن از رودخانه ٔ خمین و محصول عمده اش غله ، چغندر قند، بنشن ، تنباکو،
فیاروزلغتنامه دهخدافیاروز. (اِخ ) محله ای است از سمرقند که شراب آن به خوبی مشهور است . و فناروز تصحیف است . (انجمن آرا). رجوع به فناروز شود.
واچکلغتنامه دهخداواچک . [ چ َ ] (اِخ ) یکی از رودهای مازندران که از دامنه های شمالی البرز سرچشمه می گیرد. این رود و سایر رودهای مشابه آن موقع خشکی هوابسیار کم عمقند ولی در فصل آ
رودلغتنامه دهخدارود. (پسوند) جزء ترکیبی برخی از ترکیبات بمعانی مختلف رود است ، نظیر: اچه رود. ارده رود. ازرود. ازن رود. اسپه رود. استانک رود. اسفی رود. الم رود. الیشررود. امیرر