فیلملغتنامه دهخدافیلم . (فرانسوی ، اِ) ماده ای است که از نیترات دُ سلولز (قابل اشتعال ) یا استات دُ سلولز (غیرقابل اشتعال ) ساخته شده و برای گرفتن تصاویر سینمایی به کار میرود. ع
فیلملغتنامه دهخدافیلم . [ ف َ ل َ ] (ع ص ) مرد بزرگ تن و بددل . || مرد بسیارموی سر. || بزرگ و کلان ازهر چیزی . || چاه فراخ . || (اِ)پوست پاره که زیر دستار خوان طعام اندازند. ||
فیلم پُرحساسیتhigh-speed filmواژههای مصوب فرهنگستانفیلم خامی که حساسیت نامیزۀ آن به نور بیشتر از سایر فیلمهاست
فیلم خودمثبتreversal film, reversal 1واژههای مصوب فرهنگستانفیلم خامی که با نوردهی و پردازش، تصویری مثبت از آن به دست میآید متـ . خودمثبت
کنتاکتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [عامیانه، مجاز] برخورد؛ کشمکش.۲. (برق) عامل هدایت جریان در دوشاخه، کلید، سرپیچ، و مانند آن.۳. اتصالی.۴. (عکاسی) چاپ تصویر به روش تماس مستقیم فیلم با کاغذ حسا
صامتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مقابلِ ناطق] ساکت؛ خاموش.۲. ناتوان در سخن گفتن.۳. (سینما، تئاتر) ویژگی فیلم بدون صدا.۵. (اسم) (زبانشناسی) واجی که در گذر خود از اندامهای گویایی به مانعی ب