فیل آبادلغتنامه دهخدافیل آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان میزدج از بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد که دارای 1627 تن سکنه است . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی و محصول عمده اش غله و کار دستی
رادیولغتنامه دهخدارادیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) از «بی سیم - پرتو مجهول » مصدر آن رادیه ، بمعنی شعاع دادن ، شعاع افکندن ، پرتو دادن ، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار
ذوالقرنین ثانیلغتنامه دهخداذوالقرنین ثانی . [ذُل ْ ق َ ن َ ن ِ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص ص 31 آمده است : اسکندر الرومی و هو ذوالقرنین الثانی - انتهی . و حق همین است چه ذوالقرنین قرآ
فیللغتنامه دهخدافیل . (معرب ، اِ) پیل . پستانداری است عظیم الجثه که راسته ٔ خاصی بنام راسته ٔ فیلان را به وجود می آورد. در راسته ٔ فیلان امروز فقط دو گونه موجود است ، یکی فیل آ
کارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آنچه کسی انجام میدهد؛ عمل.۲. فعالیتی که فرد در ازای آن پول دریافت میکند؛ پیشه؛ شغل.۳. آنچه فرد را به خود مشغول میکند؛ سرگرمی.۴. وظیفه.۵. گرفتاری؛ مشغولیت.
ابوسفیانلغتنامه دهخداابوسفیان . [ اَ س ُف ْ ] (اِخ ) صخربن حرب بن امیّةبن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی پدر معاویه و یزید و عتبه و برادران دیگر. مولد وی ده سال پیش از عام الفیل بود.