فیقنلغتنامه دهخدافیقن . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی قرطم است . (فهرست مخزن الادویه ).- فیقن اغریون ؛ قرطم بری است . (فهرست مخزن الادویه ).
فیقلغتنامه دهخدافیق . [ ف َ ] (ع اِ) آواز ماکیان . || (مص ) مردن و جان دادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
طریفلنلغتنامه دهخداطریفلن . [ طِ ف ُ ل ُ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی و بمعنی ذوثلاثة اوراق است و مشترک است در حندقوقا و نبات خصیةالثعلب و به عربی مراد از او حومانه است و آن نباتی است
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معا
فیقلغتنامه دهخدافیق . [ ف َ ] (ع اِ) آواز ماکیان . || (مص ) مردن و جان دادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فیقلغتنامه دهخدافیق . (اِخ ) شهری است به شام میان دمشق طبریه و عقبه ٔ داود که به غور اردن سرازیر میشود. (معجم البلدان ).