فیزیک دانلغتنامه دهخدافیزیک دان . (نف مرکب ) فیزیک داننده . کسی که از علم فیزیک آگاه باشد. عالم فیزیک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فیزیسین شود.
فیزیکلغتنامه دهخدافیزیک . (اِخ ) دهی است از بخش درمیان شهرستان بجنورد که دارای 133 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
فیزیکلغتنامه دهخدافیزیک . (فرانسوی ، اِ) (از یونانی فوسیس به معنی طبیعت ) علمی است که موضوع مطالعه ٔ آن خصایص عمومی اجسام و قوانینی است که موجب تعدیل وضع یا حرکت آنها میشود بدون
لنژهلغتنامه دهخدالنژه .[ ل ُ ژِ ] (اِخ ) فیزیک دان فرانسوی ، مولد «سن ژِرمن آن لی » (1811-1871 م .).
مالولغتنامه دهخدامالو. (اِخ ) فیزیک دان فرانسوی (1775 - 1812 م .). وی «پولاریزاسیون نور» را کشف کرد. (از لاروس ).
دالتونلغتنامه دهخدادالتون . [ تُن ْ ] (اِخ ) فیزیک دان و شیمی دان و طبیعی دان انگلیسی (1766-1844 م .). وی در فرضیه ٔ اتمی بهری دارد.