فَتَنُواْفرهنگ واژگان قرآنعذاب کردند - شکنجه و آزار رساندند(کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن
فُتِنُواْفرهنگ واژگان قرآنمورد شکنجه وآزار قرار گرفتند (کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر
کاترکانتونلغتنامه دهخداکاترکانتون . [ تُن ْ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ) (به آلمانی فیروالدشتترسه ) دریاچه ٔ سوئیس که رود «رس » در آن میریزد،و آن میان بخشهای «اوری » و «انتروالد» و «شویتز» و «
فیرونلغتنامه دهخدافیرون . (ص ) آن ستاره ها که رفتنشان مفسد باشد. (اسدی ). فرارون . (فرهنگ فارسی معین ) : همت تیز و بلند تو بدانجای رسیدکه ثَری ̍ گشت مر او را فلک فیرونا. خسروانی
نجم الدینلغتنامه دهخدانجم الدین . [ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن الیاس . فقیه و طبیب شیرازی . در قرن هفتم هجری میزیسته است و در اواخر این قرن در شیراز وفات یافته . طبیبی حاذق و فقیرن
ثریلغتنامه دهخداثری . [ ث َ را ] (ع اِ) (این ماده مثل این مینماید که از تر مقابل خشک فارسی مأخوذ است ). تری زمین . رطوبت . || خاک نمناک یا خاکی که اگرتر گردانند چفسنده نگردد.