کاترکانتونلغتنامه دهخداکاترکانتون . [ تُن ْ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ) (به آلمانی فیروالدشتترسه ) دریاچه ٔ سوئیس که رود «رس » در آن میریزد،و آن میان بخشهای «اوری » و «انتروالد» و «شویتز» و «
فیرونلغتنامه دهخدافیرون . (ص ) آن ستاره ها که رفتنشان مفسد باشد. (اسدی ). فرارون . (فرهنگ فارسی معین ) : همت تیز و بلند تو بدانجای رسیدکه ثَری ̍ گشت مر او را فلک فیرونا. خسروانی
نجم الدینلغتنامه دهخدانجم الدین . [ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن الیاس . فقیه و طبیب شیرازی . در قرن هفتم هجری میزیسته است و در اواخر این قرن در شیراز وفات یافته . طبیبی حاذق و فقیرن
ثریلغتنامه دهخداثری . [ ث َ را ] (ع اِ) (این ماده مثل این مینماید که از تر مقابل خشک فارسی مأخوذ است ). تری زمین . رطوبت . || خاک نمناک یا خاکی که اگرتر گردانند چفسنده نگردد.