فیحقةلغتنامه دهخدافیحقة. [ ف َ ح َ ق َ ] (ع مص ) فراخ کردن میان هر دو پای را. (منتهی الارب ). دور کردن دو پای را از یکدیگر. (از اقرب الموارد).
فیحقلغتنامه دهخدافیحق . [ ف َ ح َ ] (ع ص ) ارض فیحق ؛ زمین فراخ . (منتهی الارب ). رجوع به فیحاء شود.
فیقةلغتنامه دهخدافیقة. [ ق َ ] (ع اِ)شیری که میان دو دوشیدن گرد آید در پستان . ج ، فیق ، افواق . جج ، افاویق . (منتهی الارب ). نیز ج ، فیقات . جج ،افاویق . به معنی آبی که در ابر
فیحقلغتنامه دهخدافیحق . [ ف َ ح َ ] (ع ص ) ارض فیحق ؛ زمین فراخ . (منتهی الارب ). رجوع به فیحاء شود.
فیقةلغتنامه دهخدافیقة. [ ق َ ] (ع اِ)شیری که میان دو دوشیدن گرد آید در پستان . ج ، فیق ، افواق . جج ، افاویق . (منتهی الارب ). نیز ج ، فیقات . جج ،افاویق . به معنی آبی که در ابر
افواقلغتنامه دهخداافواق . [ اَف ْ ] (ع اِ) ج ِ فیقة، بمعنی شیری که میان دو دوشیدن گردآید در پستان . فیق . فیقات . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به فیقة شود.
عراکةلغتنامه دهخداعراکة. [ ع ُ ک َ ] (ع اِ) شیر که پیش فیقه ٔ نخستین دوشند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).