فاکلغتنامه دهخدافاک . [ فاک ک ] (ع ص ) پیر کلان سال از مردم و شتر. (منتهی الارب ). || سخت گول . ج ، فَکَکة، فِکاک . (منتهی الارب ): هو فاک ﱡ تاک ﱡ؛ او احمق است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
متفککةلغتنامه دهخدامتفککة. [ م ُ ت َ ف َک ْ ک ِ ک َ ] (ع ص ) اسب ماده ٔ گشن خواه . (از منتهی الارب ). مادیان آرزومند نر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفکک شود.