فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. فولادین . پولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش سرپل شهرستان قصرشیرین که دارای 200 تن سکنه است . آب آن از سراب مارآب و محصول عمده اش غله ، لبنیات ، توتون ،صیفی و ذغال است . (از
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش میناب شهرستان بندرعباس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
فولادینلغتنامه دهخدافولادین . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. پولادی . فولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
رَسَن فولادیsteel cordواژههای مصوب فرهنگستانسازهای که از بههمتاباندن رشتههای فولادی به دور یکدیگر ساخته شده باشد
کاربند فولادیquick link, maillon, maillon rapideواژههای مصوب فرهنگستانکاربندی پیچی از جنس فولاد زنگنزن که برای اتصال به زنجیرهای کارگاه اصلی به کار میرود
فولاد بوتهایcrucible steel, drill steelواژههای مصوب فرهنگستانفولادی با کیفیت عالی 0/4 تا 1/4 درصد کربن که ازطریق ذوب میلههای تاولدار در بوتهها و اضافه کردن فِرّوآلیاژها و کربن به آنها تولید میشود
فولاد پیشپوششدارprecoated steelواژههای مصوب فرهنگستانفولادی که با پوششی از روی یا آلیاژهای آن برای رنگآمیزی بعدی آماده میشود و معمولاً برای چسبندگی بهتر رنگ و مقاومت آن در برابر خوردگی زیرپوششی بر روی آن عملیات
فولاد سازهای پراستحکامhigh-strength structural steelواژههای مصوب فرهنگستانفولادی که بهراحتی به فولادهای دیگر جوش میخورد و به علت پایین بودن کربن آن، شکلپذیری سرد مطلوبی دارد