فوتکلغتنامه دهخدافوتک . [ ت َ ] (اِ) نی که در آن گلوله ای از گِل نهند و اطفال بدان گنجشک شکار کنند با دمیدن در آن . (یادداشت مؤلف ).
فوتکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نوعی نی کوتاه که در آن گلولههایی کوچک قرار داده و به طرف چیزی فوت میکنند.۲. نیلبک.
کژینلغتنامه دهخداکژین . [ ک َ ] (ص نسبی ) (از: کژ = کج ، ابریشم کم بها+ین ، پسوند نسبت ) کجین . از کژ. از نوع فرومایه ٔ ابریشم : رخوتی که بودند ابریشمین چه از پنبه و از کتان و ک
کلغتنامه دهخداک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص